اکسیر

رحمت به پستی می رسد اکسیر هستی می رسد - سلطان مستی می رسد با لشکر جراره ای

اکسیر

رحمت به پستی می رسد اکسیر هستی می رسد - سلطان مستی می رسد با لشکر جراره ای

افسونگر اعتیاد

بر درخت شهوت آمد میوه ای همچون زَ قوم

وای بر آن کس خورَد زان میوۀ بد یُمن و شوم


 دل فریبنده ست و افسونگر، به نام اعتیاد

در لباس یاری آید مر تو را همچون خدوم


دام خود را پهن کرده بهر هر درمانده ای

تا کند جنگی به پا، همچون میان زنگ و دوم


می بتازاند سپاه خود به کشورهای ذهن

تا کند ویران هر آن ارزش، درون مرز و بوم


می ستاند فکر تو تا بِدهَدَت آرامشی

می وزد بر روح و جان و دل، چنان باد سَموم


ای که گشتی از مجازی خویش خود، اینک ملول

چاره این نَبوَد که گردی دست آن ظالم چو موم


در به بیگانه ببند و باز کن خود را به عشق

تا نَهَد بر کشور دل، عشق روح حق، قُدوم


باغ جان بر« هیچ » واکُن تا شوی زِ اکسیر او

ایمن از فصل خریف و زَمهریرش را هجوم


شاعرمعاصر: مهندس علی پناهی (اکسیر هیچ)