اکسیر

رحمت به پستی می رسد اکسیر هستی می رسد - سلطان مستی می رسد با لشکر جراره ای

اکسیر

رحمت به پستی می رسد اکسیر هستی می رسد - سلطان مستی می رسد با لشکر جراره ای

پیشاهنگ

زپیشاهنگیت مسرورم ای جـان

چو آیی، من چو پیشاهنگم ای جان


بخـوانم عرض عشاقان به پیشت

مثـال طفل پیشـاهنــگم ای جان


به بـزم بـاشکوه پـادشـاهیت

به موی و زلـف تو آونـگم ای جان


بخوانم من غـزل هایی به پیشت

چو مست از خَمر عشق شنگم ای جان


ایـا دارم به پیشت عرض حـالی

زهی احـوال نـا آهنگـم ای جان


چو بودم از قمـاشی ناهمـاهنگ

ز عشقت جـان هم آهنگـم ای جان


شدم بر روی لبهـایت چو سُرنـا

زهی سُرنـای خوش آهنگم ای جان


همی کردم به مخـدومیت آهنگ

رهـا گشتم زعقـل دنـگم ای جان


زدی زخمه به دستانت براین چنگ

که من تاری به روی چنگم ای جان


تو هیـچ پـادشـاهی امر بفـرما

که من اکـسیر پیشـاهنگم ای جان


شاعرمعاصر: مهندس علی پناهی (اکسیر هیچ)